نبش قبر خاطرات من
به توبرمی گردد
تمسخری که در چشمانت پیداست
گذشته را در مسیر چشمانم
به تصویر می کشد
من از تمام صبح هایی که باید
به خاطر شب می دویدم
می ترسیدم
نوسان خیالم را
در مسیر قرنهای یخ زده
در به در می کردم
من مسافر نبودم
تکه ای بودم
از ستاره های خاموش
جالب توصیف کردی
پاسخحذفو چقدر درد داره توی این نوشته