۱۳۸۹ دی ۲۸, سه‌شنبه

براي مانايي كه هميشه در قلبم ماناست


بغض نكن گل نرگسم
باد را ياراي درك تو نيست
سيلي وزشش رافراموش كن
تنها سرخي گونه هايت را به خاطر بسپار
يادت باشد بي رنگ ملون را اعتباري نيست

بغض نكن گل نرگسم
آسمان تنگ نظر است
برف حسد پاكي گلبرگهايت را مي‌برد
و سرماي قلبش قصد كبودي گلبرگهايت را دارد

بغض نكن گل نرگسم
ميدانم قدمهاي اين عابران پياده وحشي
بر شانه هاي نازكت سنگيني مي‌كند
ليك گله از نابينا چه سودي دارد

بغض نكن گل نرگسم
خورشيد سينه ات را به آفتاب عالمتاب پيوند بزن
تو كه با خورشيد باشي او را توان دوچندان گرماست
شايد يخهاي نگاه هاي كينه توزانه آب شوند

بغض نكن گل نرگسم
و بدان هستند ستاره هايي كه بيصبرانه عشق ماه را به محبت تو ميفروشند

پ.ن:
ميدونم ارزشت بيشتر از ايناس و ميدونم كه نتونستم احساسم رو بگم اما ميخوام بدوني وقتي ميگم عاشقتم واقعا عاشقتم
وقتي ميخندي واقعا شادم
وقتي گريه ميكني واقعا غمگين

۱ نظر:

  1. واي بنفشه مرسيييييييييييييييييييييييييييييييي
    ديوووووووووونه .. مرسييييييييييييييييي.. زبونم بند اومده .. جدا نمي دونم الان چي بگم .. جدا نمي دونم ... واقعا مرسي عزيزم ..

    پاسخحذف